این چادر و چاقچورها را چه طور می شود از بین برد؟ دو سال است که این موضوع، فکر مرا به خود مشغول داشته، از وقتی که به ترکیه رفتم و زن های آن ها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار می کنند، دیگر از هر چه زن چادری بود بدم آمده است. اصلا چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را چیدا کرده که باید با احتیاط با آن نشتر زد و از بینش برد، من مدتی است به این فکر هستم که زن ایرانی در قفس سیاه دست و پایش را بسته است. بین او و مرد یک دریا فاصله وجود دارد. باید این فاصله را از بین ببریم. مگر زن چی از مرد کمتر دارد. او باید پا به پای مرد وارد زندگی شود...! این ها یک مشت اراجیفی بود که رضاشاه وقتی به ترکیه سفر کرد، سرهم بافت، سر همین قضیه بود که رضاشاه بی ظرفیت موقع بازگشت به ترکیه تصمیم گرفت که یک سری تغییرات اساسی به قول خودش در ایران به وجود آورد و تمام توان خود را در تغییر لباس ملی به کار گرفت و به عنوان لباس متحدالشکل، مردم را مجبور به تغییر لباس و کلاه نمود و از تمامی قدرت و ابزاری که در دست داشت،برای این مقصد استفاده کرد. او حتی لباس روحانیت را ممنوع و منوط به اخذ اجازه نمود. می دانیم که تغییر لباس، همواره پیامد تغییر یک فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نکند، نمیتواند با لباس خود وداع کند و تا فرهنگ یک قوم را نپذیرد لباس آنان را به تن نمیکند. درست به همین دلیل است که در احادیث ما آمده است که هر که خود را به گروهی شبیه سازد، هم از آن گروه به شمار میآید». لباس هر انسان، پرچم کشور وجود اوست؛ پرچمی که با آن اعلام میکند که از کدام فرهنگ پیروی میکند. هر انسان تا زمانی که به یک سلسله ارزشها و بینشها معتقد و دلبسته باشد، لباس متناسب با آن ارزشها و بینشها را از تنش بیرون نمی کند. با توجه به این موضوع علما جلسه ای بر پا داشتند و گفتند که دنباله تغییر لباس، به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید با شدت از آن جلوگیری نمود. برای همین مردم در شب نوزدهم تیر ماه در مسجد گوهر شاد تحصن کردند وبه محلی برای سخنرانی بر ضد لباس بیگانه و اسلام زدایی تبدیل شد. و شیخ بهلول و چند تن دیگر مردم را از مقاصد شومشان آگاه ساختند ، به دنبال این واقعه شهربانی به شکستن تحصن مبادرت ورزید و مسجد گوهرشاد را محاصره کرد و به تیراندازی به تحصنکنندگان پرداخت که در نتیجهاش، عده زیادی از زائران و تحصنکنندگان کشته شدند. شمار کشتهشدگان این فاجعه حتی افزون بر دو هزار نفر هم برآورد شده است. حالا از آن روزها سالها گذشته، دولت پهلوی برچیده شده و نظام جمهوری اسلامی به روی کار آمده است. سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته ،دیگر نیازی به کشته شدن و جان دادن نیست، زنان آزادانه می توانند، چادر بر سر بگذارند و مردان با پوششی برازنده، در جامعه حاضر شوند. اما متأسفانه با وجود همه مبارزات و گفته ها هنوز پوشش اسلامی در یک کشور اسلامی دیده نمی شود. گاه همه ما از خودمان می پرسیم زمانی مردم این سرزمین برای حفظ حجاب، خودشان را مقابل گلوله های رژیم گذشته قرار می دادند، چرا حالا که به راحتی می توانند حریم شخصی و فردی خود را حفظ کنند، در حفظ آن کوشا نیستند ؟! و قدر آن را نمیدانند؟! شخصی در کشور کفر جان خودش همسرش و فرزندش را بخاطر داشتن حجاب به خطر می اندازد ولی اینجا اینچنین! به هر حال برای پاسخ به این سؤال تا به حال حرفهای زیادی زده شده، حرفهایی که هنوز به مرحله عمل نرسیده است... در هر صورت 21 تیر ماه، که به مناسب این واقعه سالروز عفاف و حجاب نام گزاری شده را به تمام کسانی که قدر این نعمت را میدانند تبریک می گویم! رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی رحمهالله در خصوص تغییر لباس و کلاه چنین بیان داشتند: «... آنهایی که اینقدر قوه تمیز ندارند که کلاه لگنی را که پسمانده درندگان اروپاست، ترقی کشور میدانند، با آنها حرفی نداریم که آنها از ما سخن خردمندانه را بپذیرند و عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزدیدهاند... . آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند، همه میگفتند: مملکت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد، کلاه لگنی [شاپو] گذاشتند سر آنها، یکدفعه حرفها عوض شد. گفتند: ما با اجانب مراوده داریم. باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم. مملکتی که با کلاه عظمت برای خود درست میکند یا برایش درست میکنند، هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم میبرند».
گوهر کمال
حجاب یعنی اینکه زن باید یک حد و حدودی را برای در معرض دید قرار گرفتن در نظر داشته باشد و شرع چارچوبی را برای تبرج زنان مشخص کرده است و اگر ما بتوانیم این چارچوب را رعایت کنیم یعنی دارای عفاف شدیم و ملکه عفاف در ما رشد پیدا کرده و اصلا خود این ملکه ما را به سمت حجاب می کشاند